مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک مدیریت منابع سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد شرکت یا سازمان است. به طور دقیقتر مدیریت استراتژیک عبارت است از برنامهریزی، نظارت، تجزیه و تحلیل و ارزیابی مستمر تمامی نیازهای یک سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد خود. تغییرات در محیطهای کسبوکار، سازمانها را ملزم میکند تا استراتژیهای موفقیت خود را به طور مداوم ارزیابی کنند.
مدیریت استراتژیک شامل تعیین اهداف، تجزیه و تحلیل محیط رقابتی، تجزیه و تحلیل سازمان داخلی، ارزیابی استراتژیها و اطمینان از اجرای درست استراتژیها توسط مدیریت در سراسر سازمان است. بنابراین آموزش استراتژی کسب و کار امری حیاتی برای سازمانها تلقی میشود.
شرکتها، دانشگاهها، سازمانهای غیرانتفاعی و سایر سازمانها میتوانند از مدیریت استراتژیک به عنوان راهی برای هدفگذاری و دستیابی به اهداف استفاده کنند. فرقی نمیکند که شرکتی کوچک یا بزرگ باشد در هر صورت آموزش استراتژی کسب و کار برای همه شرکتها ضروری است. ممکن است شرکتهای انعطافپذیر ایجاد تغییرات در ساختار و برنامههای خود را آسانتر بدانند، در حالی که شرکتهای انعطافناپذیر ممکن است از تغییرات ناراحت باشند.
یک مدیر استراتژیک ممکن است بر برنامههای مدیریت استراتژیک نظارت داشته باشد و راههایی را برای سازمانها برای دستیابی به اهداف مدنظر خود ابداع کند. فرآیند مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا وضعیت فعلی خود را بررسی کنند، استراتژیها را مشخص کنند، آنها را به کار گیرند و اثربخشی استراتژیهای اجراشده را تجزیه و تحلیل کنند.
استراتژیهای مدیریت استراتژیک شامل پنج استراتژی اساسی است و بسته به محیط اطراف میتواند در اجرا متفاوت باشد. در ادامه حتماً این 5 فرآیند را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مفاهیم مدیریت استراتژیک
آموزش استراتژی کسب و کار به سازمانها کمک میکند تا با مدیریت استراتژیک درک واضحی از مأموریت خود داشته باشند. چشمانداز مدیریت استراتژیک مبنی بر جایگاهی است که میخواهد سازمان در آینده داشته باشد. برنامهریزی استراتژیک همچنین شامل برنامهریزی تصمیمات استراتژیک، فعالیتها و تخصیص منابع مورد نیاز برای داشتن یک فرآیند تعریفشده برای مدیریت استراتژیهای یک موسسه است.
این برنامهریزی به سازمانها کمک میکند تا تصمیمات منطقی بگیرند و اهداف جدید را به سرعت توسعه دهند تا همگام با تکنولوژی در حال تحول، بازار و شرایط تجاری باشند. بنابراین، اگر آموزش استراتژی کسب و کار به درستی صورت گیرد، مدیریت استراتژیک میتواند به سازمان کمک کند تا مزیت رقابتی کسب کند، جایگاه خود را در بازار پیدا کند و برای آینده خود برنامهریزی کند.
مزایای آموزش استراتژی کسب و کار
- آموزش استراتژی کسب و کار برای سازمانها میتواند هم مزایای مالی و هم غیرمالی داشته باشد. یک فرآیند مدیریت استراتژیک به سازمان و رهبری آن کمک میکند تا در مورد آینده خود فکر کرده و برای آن برنامهریزی کند.
- آموزش استراتژی کسب و کار منجر به مدیریت استراتژیک میشود که به سازمان و کارکنان جهت میدهد.
- برخلاف برنامههای استراتژیک که یک بار انجام میشوند، مدیریت استراتژیک مؤثر به طور مستمر فعالیتهای سازمان را برنامهریزی، نظارت و آزمایش میکند و در نتیجه کارایی و سودآوری بیشتری را به همراه دارد.
- به خلاقیت و نوآوری سازمان کمک میکند.
- پیامدهای منفی تصمیمگیری را کاهش میدهد.
- مدیران و کارکنان را متعهد در مسیر اهداف سازمان نگه میدارد.
- اطلاعات خوبی برای پیشبینی و تصمیمهای آینده در اختیار سازمان قرار میدهد.
- برنامههای عملیاتی سازمان را هماهنگ میکند و جهت میبخشد.
چرا آموزش استراتژی کسب و کار مهم است؟
برای اینکه متوجه شویم آموزش استراتژی کسب و کار چقدر مهم است باید بررسی که کنیم که مدیریت استراتژیک چه سودی برای شرکت دارد. در تجارت، مدیریت استراتژیک مهم است زیرا به شرکت اجازه میدهد تا زمینههایی را که باعث بهبود عملکرد میشود تجزیه و تحلیل کنند. در بسیاری از موارد، فرآیند مدیریت میتواند یا از یک فرآیند تحلیلی پیروی کند که تهدیدها و فرصتهای بالقوه را شناسایی میکند، یا به سادگی از دستورالعملهای کلی پیروی میکند.
با توجه به ساختار سازمان، یک شرکت ممکن است از یک رویکرد تجویزی یا توصیفی برای مدیریت استراتژیک پیروی کند. تحت یک مدل تجویزی، استراتژیها برای توسعه و اجرا ترسیم میشوند. در مقابل، یک رویکرد توصیفی توصیف میکند که چگونه یک شرکت میتواند این استراتژیها را توسعه دهد. تنها آموزش استراتژی کسب و کار میتواند منجر به رسیدن به این پیامدهای مثبت گردد.
در مقالات قبل در مورد نوشتن بوم مدل کسب و کار و بخشهای مختلف آن صحبت کردهایم. چیزی که در این مقاله مورد توجه است تنها نوشتن استراتژی کسب و کار نیست بلکه مدیریت این استراتژی هم به اندازه نوشتن آن اهمیت دارد.
چگونه یک برنامه استراتژیک کلی بنویسیم؟
نوشتن یک برنامه استراتژیک ممکن است شما را مضطرب کند، حتی برای متخصصان با تجربه استراتژی هم گاهی این اتفاق میافتد. به همین دلیل است که آموزش استراتژی کسب و کار برای مدیران همه سازمانها باید جدی گرفته شود.
سؤالی که برای اغلب صاحبین کسب و کار پیش میآید این است که چگونه یک استراتژی کسب و کار بنویسم؟ اغلب افراد بر این باورند که فرآیند برنامهریزی استراتژیک باید پیچیده و چالشبرانگیز باشد. با این حال، اگر دانش دقیقی از کسب و کار خود دارید و یک مدل استراتژیک روشن برای دنبال کردن دارید، نوشتن یک برنامه اقدام استراتژیک در واقع به طرز شگفتآوری آسان است.
این راهنما به شما یاد میدهد که چگونه با استفاده از یک مدل ساده یک برنامه استراتژیک بنویسید که به شما کمک کند اهداف سازمان خود را به وضوح تعریف کنید و بدانید که چگونه باید به آنها دست یابید.
در این قسمت یک مدل آموزش استراتژی کسب و کار بسیار آسان برای شما آوردهایم. البته سورپرایز انتهای مقاله در این راستا را به هیچ عنوان از دست ندهید.
عناصر یک برنامه استراتژیک
چشمانداز: جایی که میخواهید به آن برسید.
ارزشها: مشخص میکنند که چگونه در مسیر رفتار کنید.
نقاط تمرکز: روی چه چیزی برای کمک به پیشرفت خود تمرکز خواهید کرد.
اهداف: آنچه میخواهید به دست آورید.
پروژهها: چگونه به آنها دست یابید.
KPI ها: چگونه موفقیت را اندازهگیری خواهید کرد.
قبل از ایجاد برنامه استراتژیک خود، باید تصمیم بگیرید که از کدام ساختار میخواهید استفاده کنید. هزاران راه برای نوشتن ساختار یک برنامه استراتژیک وجود دارد. احتمالاً در مورد مدلهای استراتژیک معروف مانند OKR شنیدهاید. اما فراتر از روشهای شناختهشده، روشهای بیشمار دیگری نیز وجود دارد که بعضی از آنها بسیار ساده و بعضی پیچیده و گیجکننده هستند.
مشکل بسیاری از مدلهای استراتژیک این است که روی کاغذ به خوبی کار میکنند، اما در واقعیت، به شما نشان نمیدهند که چگونه قرار است یک برنامه استراتژیک کار کند. یا حداقل برنامهای که واقعاً برای سازمان شما معنادار باشد، بهتان نمیدهند.
رایجترین نقاط ضعف برنامههای استراتژیک
- بیش از حد پیچیده هستند. مردم به جای تمرکز بر اجرا، با حجم زیادی از اصطلاحات سخت مواجه میشوند که باعث سردرگمی آنها میشوند.
- مقیاس درستی ندارند. ممکن است گاها برای سازمانهای کوچک خوب کار کنند، اما زمانی که شما سعی میکنید آنها را در چندین تیم گسترش دهید، به درستی کار نمیکنند و شکست میخورید.
- خیلی سفت و سخت هستند و انعطافپذیری ندارند.
- نه قابل لمس هستند و نه قابل اندازهگیری. نتایج را به خوبی اعلام میکنند، اما نمیتوانند نتایج را اندازهگیری کنند.
- آنها سازگار نیستند. همانطور که در سالهای گذشته دیدیم، شرایط میتواند به سرعت تغییر کند. مدل شما باید بتواند در شرایط فعلی شما کار کند و با تغییر چشماندازهای اقتصادی سازگار شود.
در این مقاله، ما یک راه سادهتر و مؤثرتر برای نوشتن یک برنامه استراتژیک را به شما نشان خواهیم داد.
مدل آبشار
در این بخش آموزش استراتژی کسب و کار به روش مدل آبشار را برای شما آوردهایم. نمودار زیر نشان میدهد که این مدل چگونه شروع میشود و چگونه به پایان میرسد. درست است که هر بخش نیاز به توضیح دارد، اما نگران نباشید در ادامه به تحلیل هر بخش خواهیم پرداخت.
به جای نقشه راه سنتی، استراتژی خود را به عنوان یک نمودار جریانی که از بالا به پایین خوانده میشود، در نظر بگیرید. توجه داشته باشید که قبل از آمدن به ردیف پایینتر ردیف قبلی را باید به طور کامل پر کرده باشید.
دلیلی وجود دارد که این فرآیند استراتژیک را «آبشار» مینامیم و دلیل آن این است که استراتژی نهتنها باید در سراسر سازمان شما کاهش یابد، بلکه باید از بیانیه چشمانداز به ارزشها، حوزههای تمرکز، اهداف و غیره تبدیل شود. مدل آبشار به گونهای طراحی شده که آماده اجرا باشد. در ادامه این آموزش استراتژی کسب و کار را با توضیح هریک از عناصر آن تکمیل میکنیم.
عناصر اصلی برنامه استراتژیک مدل آبشار
چشمانداز
بیانیه چشمانداز شما مشخص میکند که میخواهید به کجا برسید. چشمانداز را به عنوان بیانیه مأموریت خود یا یک خلاصه اجرایی یا نمای کلی از کل هدف سازمان خود در نظر بگیرید. بدون چشمانداز برنامه استراتژیک خود را شروع نکنید. مقالات زیادی در مورد ارزش یک بیانیه چشمانداز خوب نوشته شده است، خلاصه نکات مهم آنها را در اینجا آوردهایم:
- چشمانداز درست، شما را از گم شدن در مسیر بازمیدارد.
- کمک میکند تا استراتژی خود را به سمت نتایج و اهداف بلندمدتی که برای سازمان شما مهم است، هدایت کنید.
- هر چیزی که از این مرحله به بعد در برنامه خود مینویسید در نهایت به شما کمک میکند تا به چشمانداز خود نزدیک شوید.
یکی از بزرگترین موانع برای اجرای موفقیتآمیز یک برنامه استراتژیک، تلاش برای دستیابی به اهداف بیش از حد در یک حرکت است. بنابراین تعداد اهداف خود را منطقی در نظر بگیرید.
ایجاد یک بیانیه چشمانداز به شما کمک میکند تا از آن دام جلوگیری کنید. یک بیانیه چشمانداز که واقعاً خوب نوشته شده باشد، راهنما و الهامبخش تیم شما خواهد بود. حتی ممکن است به شما در جذب استعداد و سرمایهگذاری در سازمانتان کمک کند.
یک شرکت تولیدکننده دوچرخه ممکن است چنین بیانیه چشماندازی داشته باشد: “اولین تولیدکننده برتر دوچرخه در شمال غربی اقیانوس آرام” باشد. این بیانیه چشمانداز به وضوح بیان میکند که سازمان میخواهد کجا باشد و ارزش سازمان چیست.
ارزشها
دومین مؤلفهای که در آموزش استراتژی کسب و کار مدل آبشار بررسی میکنیم ارزشها هستند. متأسفانه، مفهوم ارزشهای شرکتی در قرن گذشته تا حد تمسخر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
به یاد داشته باشید، ارزشهای شرکتی فولکس واگن عبارتند از: صداقت و مسئولیتپذیری. هنگامی که نوبت به نوشتن یک برنامه استراتژیک میرسد، ارزشها نشاندهنده نحوه رفتار شما به عنوان یک سازمان در راستای چشمانداز خود هستند.
اغلب، سازمانها به سادگی کلماتی را که فکر میکنند خوب به نظر میرسند، در یک بروشور بازاریابی براق چاپ و پخش میکنند، اما ارتباط کمی با دنیای واقعی این سازمانها دارند. برداشت ما از ارزشها به طور ماهرانهای متفاوت است و امیدواریم تا حدودی عملگرایانهتر باشد.
به ارزشها به عنوان توانمندساز بیانیه چشمانداز خود فکر کنید. با جسارت به مردم نشان دهید که مایلید چه رفتاری داشته باشند. سالهای 2020 و 2021 فرصت خوبی برای آزمایش ارزشهای شرکتها بود. شرکتهایی که به ارزشهای نوشتهشدهشان پایبند بودند، بازتابی واقعی از نحوه عملکردشان نشان دادند، در حالی که شرکتهایی که در داخل با مشکل مواجه بودند، ممکن است ارزشهای نوشته شده ضعیفی داشته باشند که بر موفقیت کلی برنامههای استراتژیک آنها تأثیر گذاشت.
سازمانها در نهایت چیزی بیش از مجموع افراد درون آنها نیستند. سازمانها هم مانند بازی فوتبال هستند که نیاز به قوانین و قواعدی دارند تا افراد در چارچوب آن قواعد بتوانند با هم کار کنند. این قوانین وجود دارند تا به تیم شما یک هدف مشترک (به ثمر رساندن گل) بدهند و حد و مرزهایی را در مورد اینکه مردم برای رسیدن به آن هدف باید رعایت کنند (بدون بازی نادرست) نشان دهند.
با استفاده از مثال ساخت دوچرخه که در آیتم قبل مطرح شد، برخی از ارزشهای اصلی خوب برای این مثال عبارتند از:
- نوآوری
- مزیت، برتری
- اشتیاق
- مسئولیت
این ارزشها نشاندهنده تمایل سازمان برای تبدیل شدن به تولیدکننده پیشرو دوچرخه است، اما نه به هر قیمتی. نحوه رسیدن آنها به آنجا نیز مهم است. پاسخگو ماندن به کارکنان، مشتریان و سهامداران بسیار مهم است.
نقاط تمرکز
مناطق تمرکز شما چیزهای سطح بالایی هستند که هنگام تلاش برای رسیدن به چشمانداز و مقصد نهایی، روی آنها تمرکز خواهید کرد. با آموزش استراتژی کسب و کار نقاط تمرکز خود را دقیقتر و هدفمندتر انتخاب خواهید کرد. حوزههای تمرکز باید از نظر دامنه محدودتر از بیانیه چشمانداز شما باشد، اما نه در حد داشتن معیار، چارچوب زمانی یا ضربالاجل خاص. به دنبال مثال تولید دوچرخه در بالا، برخی از زمینههای تمرکز خوب ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- رشد تهاجمی
- تولید بهترین دوچرخههای کشور
- تبدیل شدن به یک تولیدکننده مدرن
- تبدیل شدن به یک مکان برتر برای کار
ما معمولاً پیشنهاد میکنیم بین سه تا پنج ناحیه تمرکز ایجاد کنید. کمتر از این مقدار، احتمالی خیلی مبهم خواهد بود. تمرکز بر روی بیشتر از 5 چیز هم غیرممکن خواهد بود.
شما میخواهید افرادتان احساس قدرت کنند تا راههای جدید و خلاقانهای برای موفقیت بیابند. اما دادن چارچوبی برای کار به آنها میتواند بسیار مفید باشد. نوشتن حوزههای تمرکز، خود میتوانند انگیزشی و الهامبخش باشند. آنها میتوانند به متحد کردن سازمان شما در پشت یک هدف مشترک، کاهش تنشها و تشویق همکاری کمک کنند.
اهداف استراتژیک
اهداف استراتژیک نشاندهنده آنچه شما میخواهید به انجام برسانید، در سطح معقولی هستند، اما همچنان باید یک ضربالاجل داشته باشند. اهداف استراتژیک شما باید با یک یا چند حوزه تمرکز شما همسو باشد. به طور معمول، شما بین سه تا شش هدف برای هر منطقه تمرکز خواهید داشت. اینجاست که باید برای اولین بار در مسیر خود کمی خاصتر باشیم. چقدر خاص؟ بیایید به مثالی از یک هدف استراتژیک به خوبی نوشته شده نگاهی بیندازیم:
“تا 31 دسامبر 2022 برای رشد برتر که از صنعت پیشی گرفته است ادامه دهید.”
این جمله برای نقطه تمرکز بودن زیادی خاص است. در حالی که سطح آن هنوز بسیار بالا است، نشان میدهد که چه چیزی میخواهند به انجام برسانند و شامل یک ضربالاجل واضح است. هر دوی این جنبهها برای یک هدف استراتژیک خوب حیاتی هستند. در آموزش استراتژی کسب و کار شما با تمام جزئیات نوشتن این موارد آشنا میشوید. اهداف استراتژیک شما قلب و روح برنامه شما هستند، بدون آنها، شما هیچ برنامهای ندارید!
پروژهها
پروژهها گامهای عملی هستند که برای دستیابی به اهداف خود برمیدارید. آنها در مورد استفاده و سرمایهگذاری داراییهای شما هستند. آنها باید بسیار خاص باشند، اقدامات شما را به وضوح بیان کنند و حاوی یک ضربالاجل باشند. پروژههای شما باید حداقل با یکی از اهداف استراتژیک شما هماهنگ باشد و نحوه دستیابی به آنها را شرح دهد. به طور معمول، شما چندین پروژه برای هر هدف استراتژیک ایجاد خواهید کرد.
پروژهها لایهای از برنامه استراتژیک هستند که اقدامات ملموسی را که افراد در سازمان برای دستیابی به نتایج انجام میدهند را مشخص میکند. یکی دیگر از مشکلات رایج برای برنامههای استراتژیک این است که آنها هرگز به جزئیات کاری که قرار است انجام دهید نمیپردازند. به سادگی میتوان گفت که “ما باید کسب و کار خود را توسعه دهیم”، اما بدون پروژههای مشخص، این طرحها برای همیشه در قالب پاورپوینتهای خود باقی خواهند ماند و هرگز پس از ارائه اولیه در جلسه، هرگز به اجرا نخواهند رسید.
پروژهها بسیار مهم هستند زیرا اهداف سازمانی را با تواناییهای واقعی افراد و منابع در اختیار آنها هماهنگ میکند. تعریف پروژهها یک واقعیت حیاتی است که هر برنامه استراتژیک نیاز دارد.
KPI ها
آخرین مؤلفهای که در آموزش استراتژی کسب و کار مورد بررسی قرار میگیرد KPI ها هستند. KPI ها نشان میدهند که چگونه پیشرفت خود را نسبت به اهداف استراتژیک خود اندازهگیری خواهید کرد. آنها مقادیر قابل اندازهگیری هستند که پیشرفت سازمان شما را در جهت دستیابی به اهداف کلیدی تجاری نشان میدهند.
KPI ها باید در رابطه با اهداف یا یک هدف خاص توسعه داده شوند. اگر آنها با هدف خاصی در ذهن ایجاد نشوند، در معرض خطر سرقت توجه، زمان و پول هستند و در واقع به دستیابی به اهداف استراتژیک کمک نمیکنند. در حالت ایده آل، شما میخواهید ترکیبی از KPI های پیشرو و کند را برای هر یک از اهداف خود بگنجانید.
شاخصهای کلیدی عملکرد نوعی ارتباط در یک سازمان هستند. آنها به شما اجازه میدهند تعیین کنید که در حال حاضر در مورد اهداف خود کجا ایستادهاید. آنها رهبران کسب و کار را از پیشرفت سازمان خود در جهت دستیابی به اهداف کلیدی کسب و کار، آگاه میکنند و برای برنامهریزی عملیاتی کلیدی هستند.
مقیاسبندی چارچوب استراتژیک آبشار
یکی از مشکلاتی که با سایر مدلهای استراتژیک مطرح کردیم این است که آنها اغلب نمیتوانند به طور مؤثری نحوه مقیاسسازی مدل را در بین تیمهای متعدد یا از طریق چندین لایه سازمان توصیف کنند. بنابراین میبینیم که مثلاً در مقیاس کوچک کار میکنند، اما در مقیاس بزرگتر و یا در میان چند تیم، پاسخگو نیستند.
در حالت ایدهآل، شما میخواهید حداکثر دو لایه را به همراه جزئیات در هر یک از مناطق تمرکز خود داشته باشید. این بدان معناست که شما یک منطقه تمرکز و به دنبال آن یک لایه از اهداف خواهید داشت. در زیر اهداف، لایهای از پروژهها و KPI ها را میبینید.
مزایای نوشتن استراتژی کسب و کار مدل آبشار (خلاصه)
بیایید نگاهی گذرا به این بیندازیم که چگونه اتخاذ چارچوب استراتژیک آبشار رایجترین مسائلی را که مردم هنگام نوشتن یک برنامه استراتژیک با آن مواجه میشوند، حل میکند:
- خیلی پیچیده نیست. اصطلاحات ساده هستند و به راحتی درک میشوند. از مسیر رسیدن به اهداف خارج نمیشود و KPI های مناسبی دارد.
- مناسب برای تمام مقیاسها است. با پیوند دادن اهداف (چه در یک طرح واحد یا در چند طرح استراتژیک تو در تو)، مدل بدون از دست دادن وضوح یا تمرکز، به سمت اهداف تعیینشده حرکت میکند.
- فوقالعاده انعطافپذیر. این مدل انعطافپذیری لایههای مرتبط را با حداقل نیاز به داشتن یک نتیجه (اهداف)، یک اقدام (پروژهها) و یک معیار (KPI) متعادل میکند.
- ملموس و قابل اندازهگیری. با گنجاندن KPI ها به طور مستقیم در مدل، مجبور میشوید به طور واضح در مورد اینکه موفقیت چگونه به نظر میرسد فکر کنید و همیشه مجموعهای مرتبط از KPI ها برای ردیابی استراتژی خود خواهید داشت.
5 مرحله فرآیند مدیریت استراتژیک
اگر دورههای آموزش استراتژی کسب و کار را دیده باشید میدانید که فرآیند مدیریت استراتژیک 5 مرحله دارد. مکاتب فکری زیادی در مورد نحوه انجام مدیریت استراتژیک وجود دارد و دانشگاهیان و مدیران چارچوبهای متعددی را برای هدایت فرآیند مدیریت استراتژیک ایجاد کردهاند. به طور کلی، فرآیند معمولاً شامل پنج مرحله است:
- ارزیابی جهت استراتژیک فعلی سازمان
- شناسایی و تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی و خارجی
- تدوین برنامههای عملیاتی
- اجرای برنامههای عملیاتی
- ارزیابی میزان موفقیت برنامههای انجامشده و ایجاد تغییرات، زمانی که نتایج مورد نظر حاصل نمیشوند.
ارتباطات مؤثر، جمعآوری دادهها و فرهنگ سازمانی نیز از جمله مؤلفههایی هستند که در آموزش استراتژی کسب و کار به آنها پرداخته میشود چرا که نقش مهمی در فرآیند مدیریت استراتژیک ایفا میکنند. به ویژه در شرکتهای بزرگ و پیچیده. فقدان ارتباطات و فرهنگ شرکتی میتواند منجر به ناهماهنگی برنامه مدیریت استراتژیک سازمان و فعالیتهای انجامشده توسط واحدها و بخشهای مختلف آن شود.
انواع استراتژیهای مدیریت استراتژیک (تاریخچه)
انواع استراتژیهای مدیریت استراتژیک در طول زمان تغییر کردهاند. رشته مدرن مدیریت استراتژیک ریشه در دهههای 1950 و 1960 دارد. از متفکران برجسته در این زمینه میتوان به پیتر دراکر اشاره کرد که گاهی از او به عنوان بنیانگذار مطالعات مدیریت یاد میشود. از جمله صحبتهای او این بود که هدف یک تجارت ایجاد مشتری است و آنچه مشتری میخواهد تعیینکننده چیستی یک تجارت است. وظیفه اصلی مدیریت، تجمیع منابع و توانمند ساختن کارکنان برای رسیدگی مؤثر به نیازها و ترجیحات در حال تحول مشتریان است.
در دهه 1980، یک استاد بازرگانی در هاروارد به نام تئودور لویت، استراتژی متفاوتی را با تمرکز بر مشتری ایجاد کرد. این استراتژی با تأکید قبلی بر تولید متفاوت بود، یعنی ایجاد محصولی با کیفیت بالا و تضمین موفقیت.
شایستگی متمایز، اصطلاحی است که در سال 1957 توسط جامعهشناس و محقق حقوق، فیلیپ سلزنیک معرفی شد، که بر ایده شایستگیهای اصلی و مزیت رقابتی در تئوری مدیریت استراتژیک متمرکز بود. این امر باعث ایجاد چارچوبهایی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک سازمان در رابطه با تهدیدها و فرصتهای موجود در محیط خارجی آن شد. (به تحلیل SWOT در ادامه مقاله مراجعه کنید).
هنری مینتزبرگ، دانشمند مدیریت کانادایی، به این نتیجه رسید که فرآیند مدیریت استراتژیک میتواند پویاتر و کمتر از آن چیزی که نظریهپردازان مدیریت فکر میکردند، قابل پیشبینی باشد. هنری در مقاله خود در سال 1987، مفهوم استراتژی، استدلال کرد که “حوزه مدیریت استراتژیک نمیتواند بر یک تعریف واحد از استراتژی تکیه کند.” در عوض، او پنج تعریف از استراتژی و روابط متقابل آنها را بیان کرد:
- طرح: استراتژی به عنوان یک اقدام آگاهانه برای مقابله با یک موقعیت.
- ترفند: استراتژی به عنوان یک حرکت برای گول زدن رقیب, که میتواند بخشی از یک برنامه باشد.
- الگو: استراتژی ناشی از ثبات در رفتار، خواه مورد نظر باشد یا نباشد و میتواند مستقل از یک برنامه باشد.
- موقعیت: استراتژی به عنوان یک نیروی میانجی یا تطابق بین سازمان و محیط، که میتواند با هر یک یا همه P ها سازگار باشد. در مورد p ها در مقاله استراتژی بازاریابی صحبت کردهایم و برای مرور میتوانید به آن مراجعه کنید.
- چشمانداز: استراتژی به عنوان یک مفهوم یا شیوه عمیق درک جهان که میتواند با هر یک یا همه P ها سازگار باشد.
تحلیل SWOT
یکی از مباحثی که در آموزش استراتژی کسب و کار به آن پرداخته میشود ماتریس SWOT است. تحلیل SWOT یکی از انواع مدیریت استراتژیک است که توسط سازمانها برای ساخت و آزمایش استراتژیهای تجاری استفاده میشود. تجزیه و تحلیل SWOT نقاط قوت و ضعف یک سازمان را با فرصتها و تهدیدهای خارجی محیط شناسایی و تحلیل میکند. تجزیه و تحلیل ماتریس SWOT عوامل داخلی، خارجی و سایر عواملی را که میتوانند بر اهداف و مقاصد سازمان تأثیر بگذارند، روشن میکند.
فرآیند SWOT به رهبران کمک میکند تا تعیین کنند که آیا منابع و تواناییهای سازمان در محیط رقابتی که باید در آن فعالیت کند مؤثر خواهد بود؟ و تدابیر مورد نیاز برای موفقیت در این محیط را بیندیشند.
ارزش فرهنگ سازمانی
گفتیم یکی از مؤلفههای مهمی که در آموزش استراتژی کسب و کار مطرح است فرهنگ سازمانی میباشد. فرهنگ سازمانی میتواند موفقیت و شکست یک کسب و کار را تعیین کند و جزء کلیدی است که رهبران استراتژیک باید در فرآیند مدیریت استراتژیک در نظر بگیرند. فرهنگ عامل اصلی در نحوه ترسیم اهداف، اجرای وظایف و سازماندهی منابع توسط افراد یک سازمان است.
فرهنگ سازمانی قوی باعث میشود که رهبران و مدیران انگیزه کارکنان را برای اجرای وظایف خود در راستای استراتژیهای مشخصشده آسانتر کنند. در سازمانهایی که انتظار میرود مدیران و کارکنان سطوح پایینتر در تصمیمگیری و استراتژی مشارکت داشته باشند، فرآیند مدیریت استراتژیک باید آنها را قادر به انجام این کار کند.
ایجاد استراتژیهایی که برای فرهنگ سازمان مناسب باشد بسیار مهم است. اگر یک استراتژی خاص با فرهنگ سازمان مطابقت نداشته باشد، مانع از توانایی دستیابی به نتایج مورد نظر استراتژی خواهد شد.
نمونهای از مدیریت استراتژیک
به عنوان مثال، یک کالج فنی غیرانتفاعی مایل است ثبت نام دانشجویان جدید و نرخ فارغالتحصیلی دانشجویان ثبتنامشده را طی سه سال آینده افزایش دهد. هدف این است که این کالج را به عنوان بهترین گزینه برای دانشجویان در بین پنج دانشکده فنی غیرانتفاعی در منطقه معرفی کند و هدف اصلیاش افزایش درآمد است.
در این صورت، اگر مدیران آموزش استراتژی کسب و کار دیده باشند، میدانند که چگونه میتوانند از داشتن بودجه برای ایجاد کلاسهای درس با فناوری پیشرفته و استخدام مربیان واجد شرایط اطمینان حاصل کنند. کالج همچنین در بازاریابی و استخدام سرمایهگذاری میکند و استراتژیهای حفظ دانشجو را اجرا میکند. مدیریت کالج هم به صورت دورهای ارزیابی میکند که آیا اهدافی که معین شده بود، محقق شده است یا خیر.
سخن پایانی
همانطور که ملاحظه میکنید آموزش استراتژی کسب و کار برای تمامی سازمانها و شرکتها با هر مقیاسی بسیار حیاتی است و نقش مهمی در تعیین موفقیت یا شکست آنها دارد.
به عنوان سورپرایز پایانی این مقاله اگر مایل هستید که بیشتر در مورد استراتژی و بیزنس پلن خود آموزش کاملاً کاربردی ببینید و بتوانید خودتان آن را تنظیم کنید، ما در تعدادی از دوره های آموزشی، آن را ارائه کردیم که میتوانید آنها را مد نظر قرار دهید. بعد از اتمام این دورهها با خیالی آسوده خودتان برنامههایتان را تنظیم خواهید کرد.
همچنین مشاوران مجرب و حرفهای کسب و کار ما آماده پاسخگویی در زمینه کسب و کار شما هستند. کافی است نام و شماره تلفن خود را وارد کنید تا مشاوران ما با شما تماس بگیرند.
برای دریافت مطالب جدید در پیج اینستاگرام و کانال تلگرام جاوید مقدم عضو شوید.
حتما نظراتتان را زیر این مطلب بنویسید.